آسمان آبی

اللهم عجل لولیک الفرج
  • خانه 
  • ورود 

اربعین

15 شهریور 1402 توسط N
اربعین
 نظر دهید »

عید فطر مبارک

23 اردیبهشت 1400 توسط N
عید فطر مبارک
 نظر دهید »

داستان

22 اسفند 1399 توسط N

پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند
یک روز حضرت سلیمان (علیه السلام) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت سلیمان (علیه السلام) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود

زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.

پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی
وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم

چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (علیه السلام) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (علیه السلان) را گفت . حضرت
سلیمان (علیه السلام) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی

پیرمرد ازحضرت سلیمان (علیه السلام) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد
دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت

پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (علیه السلام) را شنید دید که حضرت سلیمان (علیه السلام) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد
پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (علیه السلام) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی
و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید

پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود
هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد .

با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (علیه السلام) به کوه نمی رفت
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید

پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (علیه السلام) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت .
حضرت سلیمان (علیه السلام) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! ایشان باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم

پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت
همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.
پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند
چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (علیه السلام) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد
به خداوند یقین و باور داشته باشید.
? مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘ و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)

? حق غنّی است، برو پیش غنی
? نزد مخلوق، گدایی بس کن

 

 نظر دهید »

13جمادی الثانی

08 بهمن 1399 توسط N
13جمادی الثانی

سیزدهم جمادی الثانی:

? شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها

◼️ در این روز در سال 64ه‍ حضرت ام البنین علیها السلام، همسر امیرالمؤمنین علیه السلام و مادر قمر بنى هاشم علیه السلام به شهادت رسیدند .

▪️نام مبارک آن حضرت فاطمه ، و کنیه شریفش ام البنین است ، و آن حضرت به همین کنیه معروفند. پدر آن حضرت حزام بن خالد، و مادرشان لیلى دختر شهید بن ابى عامر است .

▪️امیر المؤمنین علیه السلام آن حضرت را به همسرى برگزید و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنایت فرمود: حضرت قمر بنى هاشم عباس علیه السلام ، عبد الله ، جعفر و عثمان علیهم السلام ، که هر چهار پسر در کربلا شهید شدند.

▪️بانوانى که از کربلا به مدینه مراجعت کردند، در خانه ام البنین علیها السلام عزادارى مى کردند. آن حضرت اگر چه در کربلا نبود ولى از ناله و گریه قرار نداشت و همه روزه به بقیع مى رفت مرثیه سرایی میکرد.

? ام البنین علیها السلام ،سیده نساء العرب / ص84
? ریاحین الشریعه / ج3 / ص294


▪️حضرت ام البنین سلام الله علیها با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه برآمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزارداری های مستمر مردم را متوجه ظلم و بی لیاقتی حکام وقت می نمود لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند چنانکه مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب ام البنین نگاشته اند که بنی امیه همسر امیرالمومنین صلوات الله علیه، ام البنین سلام الله علیها را مسموم و به شهادت رساندند.

? وقایع الشیعه / ص85 / وقایع سیزدهم جمادی الثانی

ادامه »

 نظر دهید »

اللهم صل علی محمد وآل محمد

04 بهمن 1399 توسط N
اللهم صل علی محمد وآل محمد

ادامه »

 نظر دهید »

ساده

25 دی 1399 توسط N

ساده ڪه باشی …
آدمهاخیلی زود دوستت میشوند
و تو خیلی دیر میفهمی دشمنت بودند
ساده ڪه باشی
آدمها با همه ڪمبودهایشان به غرورت
حمله میڪنند و با همه غرورشان مچاله ات میڪنند
ساده ڪه باشی
آدمها تو را همیشه بازی میڪنند و خودشان همیشه بازیگران پشت پرده میمانند
ساده ڪه باشی
آدمها اوقات بیڪاری راباسادگی ات پرمیڪنند و تو درلحظه های اندوه تنها می مانی
ساده ڪه باشی
سادگی ات را حمایت میخوانند و کسی نمیفهمد
تو از فرط
‘”’آدم بودن”'’
ساده ای…!

 نظر دهید »

روز شهادت امیر کبیر

20 دی 1399 توسط N
روز شهادت امیر کبیر

هدیه امام حسین علیه‌السلام به امیرکبیر

◾️آیت الله اراکی:شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
▪️با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه مولایم حسین است!
گفتم: چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!
از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

منبع : کتاب آخرین گفتارها

 

میدانید مقبره امیر کبیر کجا است؟

️شاید خیلی ها از محل دفن امیر کبیر مطلع نباشند. جنازه ایشان پس از ماه ها از شهادتش به حرم امام حسین منتقل ودر رواق شرقی (رواق العلما)خاکسپاری شد
ادوارد پولاک پزشکی که در ساخت دارالفنون به امیرکبیر کمک کرد، در مورد وی میگوید:پول‌هایی که میخواستند بعنوان رشوه به او بدهند و نگرفت؛ خرج کشتنش شد!

امروز 20 دی ماه سالروز شهادت امیرکبیراست

ادامه »

 نظر دهید »

برف

05 دی 1399 توسط N
برف

ادامه »

 نظر دهید »

اللهم عجل لولیک الفرج

15 تیر 1399 توسط N
اللهم عجل لولیک الفرج
 نظر دهید »

ذوق

27 خرداد 1399 توسط N
ذوق
 2 نظر

دعایم کن

26 خرداد 1399 توسط N
دعایم کن

من در دور دست ترین نقطه جهان ایستاده ام. درکنار رودی که می خواند برای تو… مرا بسپار در یادت به وقت بارش باران . نگاهت گر به آن بالاست و در رقص دعا قلبت مثال بید میلرزد دعایم کن… دعایم کن که من محتاج محتاجم…

 

 1 نظر

پس حاصل من ڪو

23 خرداد 1399 توسط N
پس حاصل من ڪو

یڪ دانه گندم را
وقتی به دل خاڪ میدهند،
هفتاد برابر برمی‌گرداند.
پس حاصل من ڪو
جز ڪینه های متراڪم، جز نفرت‌ها، جز حسادت‌ها و جز توقع‌ها،
چیزی در دل من سبز نشده است.

 

 استاد صفایی‌حائری 

 3 نظر

تسخیر

20 خرداد 1399 توسط N
تسخیر

چمران:

دل مرا یکسره تسخیر کن ،
تا به دیگران دل ندهم
بگذار مانند فرشتگان، فقط در هوایِ
قدس تو به پرواز در آیم.

 7 نظر

هوای تو

20 خرداد 1399 توسط N
هوای تو

دلم

ﻫـــﻮﺍﯼِ ” تو ” را دارد

ﺧــﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﺳـــﺖ ﺑﺎﺷﺪ

که می گویند ،

ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ….

 2 نظر

دنیا

20 خرداد 1399 توسط N
دنیا

امیرالمومنین علیه السلام :

وَخَفْ عَلَى نَفْسِکَ الدُّنْیَا الْغَرُورَ، وَلاَ تَأْمَنْهَا عَلَى حَال

«از دنیاى فریبنده بر خویشتن بیمناک باش و در هیچ حال از آن ایمن مشو»

نهج البلاغه
نامه 56

 4 نظر

السلام علیک یا صاحب الزمان

19 خرداد 1399 توسط N
السلام علیک یا صاحب الزمان
 نظر دهید »

15شوال

18 خرداد 1399 توسط N
15شوال

امروز 15 شوال /وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام
 حضرت ابوالقاسم عبدالعظیم حسنى فرزند عبدالله بن على بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام در سال 252 یا 255 ه‍ وفات یافته است.

مستدرک سفینه البحار: ج ٦، ص ٦٦

ایشان از مشاهیر علما و از ثقات و فضلاى محدثین است که در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادى علیهم السلام روایت نقل کرده است.

سیل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام: ص ١٥٧


کتاب خطب امیرالمؤمنین علیه السلام و کتاب الیوم و اللیلة از آثار آن بزرگوار است.

سیل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام: ص ١٥٧

 جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه عقایدش خدمت امام زمانش ‍ حضرت هادى علیه السلام و تأیید آن حضرت درباره آنها به وضوح پیداست.

 ایشان به طور ناشناس وارد رى شد و از ترس بنى عباس در ساربانان در خانه یکى از شیعیان زندگى مى کرد.

سیل الرشاد الى اصحاب الامام الجواد علیه السلام: ص ١٥٧

تا هنگام وفات کسى متوجه نشد آن بزرگوار کیست، تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته اى در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود. مرقد مطهرش در شهر رى مشهور است.

 پدر آن حضرت عبدالله مشهور به “عبدالله قافه” است. “قافه” نام مکانى بود که جناب عبدالله از طرف پدر بزرگش جناب حسن بن زید حاکم آنجا بود.

همسر حضرت عبدالعظیم، خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام است.

ریاحین الشریعه: ج ٤، ص ١٩٧

 بعضى امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبد العظیم مى دانند.

ریاحین الشریعه: ج ٤، ص ١٩٧، ج ٥، ص ١٠٦

دختر آن حضرت سلمى است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام او را به عقد محمد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب علیهم السلام در آورده و ثمره این ازدواج سه پسر به نام هاى عبدالله و حسن و احمد بود.

ریاحین الشریعه: ج ٤، ص 332

 3 نظر

میترسم

15 خرداد 1399 توسط N
میترسم

??شعری از مقام معظم رهبری خطاب به حضرت ولی عصر(عج) ??

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!

هزاران بار من رفتم،ولی شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

 6 نظر

عاشقونه

15 خرداد 1399 توسط N
عاشقونه

 میگفت:

دیدی گاهی نصفه شب
یهو ناخواسته از خواب می‌پَّری؟
می‌دونی چرا؟!

میگفت؛ اونموقع دلِ خدا برات تنگ شده!
یعنی اونموقعی که همه خوابیدن،
بیدارت کرده
که باهاش حرف بزنی
که بگی الهی
که بگه عبدی . . .
یه عاشقونه، بین خودت و خدات (:

برای همین، اگر از این به بعد نیمه های شب یهو بیدار شدیم، پاشیم یه دو رکعت نماز بخونیم یا یه مناجات انتخاب کنیم و معنیش رو بخونیم، اگر نماز شب باشه که خیلی هم عاالی! قطعاً خیلی با ارزش و دلچسبه، سعادت پیدا کنیم …

 4 نظر

گلهای کاکتوس

15 خرداد 1399 توسط N
گلهای کاکتوس

ادامه »

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 19

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آیت الله مجتهدی تهرانی
  • اربعین
  • استاد مطهری
  • اصول 3
  • اللهم صل علی محمد وآل محمد
  • اللهم عجل لولیک الفرج
  • امام باقر (علیه السلام)
  • امام جواد علیه السلام
  • امام حسن عسکری (علیه السلام)
  • امام حسن علیه السلام
  • امام حسین علیه السلام
  • امام رضا(علیه السلام)
  • امام صادق(ع)
  • امام علی (ع)
  • امام موسی کاظم علیه السلام
  • امتحان
  • بدون موضوع
  • حافظ
  • حرف دل
  • خاطرات
  • خدا
  • خنده
  • داستان
  • دعا
  • رهبر انقلاب
  • سلام
  • شعر
  • صحیفه سجادیه
  • صیحیفه سجادیه
  • فقه استدلالی2
  • فلسفه1
  • مولانا
  • نحو عال4
  • پیامبر(ص)
  • چند امام
  • کتاب
  • گلها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • اخبار مالی مهم

آمار

  • امروز: 502
  • دیروز: 47
  • 7 روز قبل: 342
  • 1 ماه قبل: 5961
  • کل بازدیدها: 127837

اوقات شرعی

امروز: چهارشنبه 10 دی 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

آخرین مطالب

  • :)
  • عید
  • دعای روزهای آخر ماه شعبان
  • ای کاش
  • 13رجب
  • میلاد امام جواد علیه‌السلام
  • دعایم کن دعایم کن
  • اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
  • خدایا
  • اللهم عجل لولیک الفرج
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

آرشیوها

  • شهریور 1404 (1)
  • فروردین 1404 (1)
  • اسفند 1403 (1)
  • دی 1403 (3)
  • آبان 1403 (3)
  • مهر 1403 (4)
  • شهریور 1403 (7)
  • مرداد 1403 (2)
  • تیر 1403 (4)
  • خرداد 1403 (9)
  • اردیبهشت 1403 (2)
  • فروردین 1403 (2)
  • اسفند 1402 (3)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس